درس و کنکور

من و درسام

درس و کنکور

من و درسام

وقتی از مادرت قهر می کنی...خواننده نشو!

بحث ما درباره مردم عادی نبود اما از آنجا که این روزها غیرحرفه ای ها به شکل پر و پیمان در بازار حرفه ای ها حضور دارند و کم کم دارند صاحب خانه هم می شوند، خود به خود ماجرای غیرحرفه ای ها و حرفه ای ها با هم گره خورده است.

بازار شلوغ یا بازار خلوت؟! 

این روزها موسیقی پاپ ما به شکل وحشتناکی شلوغ شده است. تعداد خواننده ها دارد به شکل تصاعدی بالا می رود و کمتر کسی هست که در میان اطرافیان و دوستان و آشنایانش یک خواننده یا شبه خواننه را نشناسند.

البته بعضی ها می گویند این تعداد خواننده برای یک جمعیت 80 میلیونی چیزی نیست. بله درست اما وقتی همچنان موسیقی پاپ ما 7، 8، 10 نفر خواننده «پولساز» و «کنسرتی» دارد، نتیجه می گیریم که مملکت 80 میلیونی ما بازار موسیقی پاپ نیست و جمع مخاطبان موسیقی ما بسیار بسیار کمتر از تعداد افراد کشورمان است.

بنابراین رشد قارچ گونه تعداد خواننده های پاپ ایران جز اینکه بازار را شلوغ کند و همان خوب ها هم در لابلای شلوغی ها گم شوند و کارشان به چشم نیاید، حسن دیگری ندارد.

وقتی از مادرت قهر می کنی؟!

البته طبیعی است که هر انسانی این حق را دارد تا شانس خود را در هنر مورد علاقه اش امتحان کند اما هر هنری از جمله موسیقی یک سری شالوده ها و اقتضائات دارد که اگر پایه ای ترین و ساده ترین آن فاکتورها را نداشته باشی نباید وارد آن شوی. اما متاسفانه در کشور ما بعضی هایی اقدام به تولید تک آهنگ یا حتی آلبوم می کنند که شاید صدایشان حتی مورد پسند و علاقه مادر و پدرشان هم نباشد و در واقع کوچکترین استعدادی در زمینه خواندن ندارند اما چون به دنبال «جلب توجه» و «دیده شدن» هستند، پی کار را می گیرند و از آنجا که موسیقی در کشور ما هنر ارزانی است و بازار اینترنتی هم نظارت و ممیزی ندارد، به ضرب و زور یک قطعه تولید می کنند و عجبا که گاهی به موفقیت هم می رسند!!! خلاصه حکایت همان از مادر قهر کردن است و خواننده شدن.

  صدای خوش

سابق بر این «صدای خوش» فاکتور بسیار مهمی برای خواننده شدن بود. اگر کسی صدای خوبی داشت و خواندن بلد نبود، تعلیمش می دادند و سعی می کردند الماس حنجره اش را صیقل دهند تا این «صوت زیبا» با بهترین حالت به گوش شنونده برسد و شنوندگان آن صدا از شنیدنش لذت ببرند.

اما این روزها ظاهرا این فاکتور کاملا فراموش شده و تفاوت چندانی میان یک حنجره طلایی با یک صدای ناموزون نیست و هر کسی با هر جنس صدایی که دارد وارد کارزار می شود و می خواند. در واقع فاکتور «صدای خوب داشتن» تقریبا از جمع فاکتورهای اصلی خوانندگی خط خورده است!

جالب تر اینکه تازگی ها کسانی که «صدای ناخوش» و «ناکوک» دارند و گوش آزار هستند، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و توجیهش نیز این جمله است: صدایش «خاص» است!

خوب خواندن

خیلی ها این دو را با هم یکی می دانند اما حقیقت این است که «خوب خواندن» با «صدای خوش» داشتن کاملا متفاوت است.

«خوب خواندن» اسمش روی خودش است و در واقع مهمترین اصل برای خواننده شدن است. کسی که می خواهد خواننده شود باید بلد باشد بخواند و در واقع نحوه استفاده از تارهای صوتی اش را بداند.

این «خوب خواندن» هم ذاتی است و هم اکتسابی و البته بخش اکتسابی و در واقع آموزشی آن اکیداً لازم است. یک خواننده دست کم باید تئوری و سلفژ را بلد باشد و اگر مراحل یادگیری بیشتری را طی کند که بسیار عالی است. دقیقا همین «خوب خواندن» است که باعث می شود کسی که رنگ صدای ویژه ای هم ندارد، فرصت حضور در دنیای خوانندگی را پیدا کند و گاهی نیز موفق شود.

نت خواندن

اینکه خواننده پاپ باید نت خواندن را بلد باشد، الزامی نیست اما طبیعی است خواننده ای که این توانایی را دارد، چندین و چند پله از دیگران جلوتر است و روی کارش تسلط بیشتری دارد. در موسیقی پاپ ما تعداد خواننده هایی که بلدند نت بخوانند به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. باور کنید بهترین خواننده های ما هم از این هنر بی بهره اند و از آن ناراحت کننده تر این است که شوقی هم برای یادگیری اش ندارند و آنقدر درگیر فلان کنسرت و بهمان اجرای ارگانی هستند که وقت نمی کنند صفحه اینستاگرام شان را آپ دیت کنند. چه رسد به یادگیری «کنتر پوان» و اینجور مسخره بازی ها!!!

در هر صورت «نت خوانی» توقع بسیار زیادی از خواننده های موسیقی پاپ ماست. در واقع آنقدر کمبود و عدم توازن در داشته های خواننده های ما وجود دارد که هیچ کس سراغ این یکی نمی رود. فعلا اولویت ها تغییر کرده است!

ترانه

فرض کنیم یک نفر که صدای خوش دارد یا ندارد و خوب می خواند یا خوب نمی خواند، می خواهد وارد دنیای خوانندنگی پاپ شود. این دوستمان اصلا کار سختی در پیش ندارد و به آسانی می تواند یک آلبوم یا یک تک آهنگ تولید کند. از آنجا که در بازار غیرحرفیه ای ما تهیه کننده ها برای حرفه ای ها هم پول خرج نمی کنند، طبیعتا این دوست تازه کار و تازه وارد باید خودش دست به جیب شود.

قدم اول انتخاب ترانه است. این دوست خواننده اگر اوضاع مالی اش متوسط رو به بالا باشد می رود سراغ ترانه سراهای معروف یا نسبتا معروف. اسامی شان را هم که خودتان می دانید. بسیار ساده شماره تماس این رفقا را پیدا می کند. قرار می گذارد و از هر کدام چند ترانه ای می خواند و در نهایت انتخاب می کند.

اگر هم وضع مالی اش مساعد نباشد، در همین فیس بوک کلی ترانه سرای خوب یا حتی بد داریم که حاضرند ترانه هایشان را مفت و مجانی در اختیار هر خواننده ای قرار دهند تا به نحوی در بازار حضور داشته باشند.

بنابراین ترانه گرفتن، مرحله آسانی از کار است. البته گاهی هم «شعر و ملودی» آماده را برای خواننده تازه وارد می گذارند تا بشنود که آن هم ماجرای خاص خودش را دارد.

     


  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.